وقتی که بودی دستمو از قلم جدا نمیکردمو
شعر و داستان و مینیمال پر کرده بود تمومه ورقای کتابامو
الان که نیستی
دستم گرفتم خودکار و
روی کاغذ دو دو تا چهار تا میکنمو
اون ماشین حسابو میارم جلو
365 رو تقسیم بر 4 میکنم
چهار فصلی که از بهارش گرفته تا خوده زمستونش
شده این خودکارو
اون ماشین حسابو
این کاغذ
ک هی نوشت
و هی نوشت
از نبودنت
از بودنت
از خودم از خودم و از خودم
ک منفی 365 شده
--
ولی از تموم اینا بخوایم بگذریم
از روزایی که به بدترین حالات توی اون میدون نزدیک خونتون گذشت
نمیگذرم
---
ادبیات...
ما را در سایت ادبیات دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : arazemah4 بازدید : 240 تاريخ : پنجشنبه 29 تير 1396 ساعت: 16:42