بیوگرافی مجازی من - قسمت دوم

ساخت وبلاگ

صحبت هام توی پسست قبلی از جایی تموم شد که وارد شبکه اجتماعی شدم ..

بعد از اون سایت به سایت اپارات رجوع کردم

چون کل حجم ام رو توی اون سایت به صفر رسوندم..

توی اپارات عضو شدم و گاها ویدئو اپ میکردم و بعضی از دوستان نظر میزاشتن و من ام جوب نظرات رو میدادم و در همین حین 

بعضی از کامنت هایی که واسم گزاشته میشد تبلیغاتی بود و تبلیغ یه شبکه اجتماعی دیگه که اشتراک گذاری عکس بود 

واسم خیلی جالب بود و این سری ام بیشتر از اون سایت جذابیت واسم داشت و در جا عضو شدم

دلیل اصلی ام قشنگ بودن تصاویری ک توی اون سایت وجود داشت

بیشتر والیپر بود و طبیعت حیوانات و خیلی چیزای دیگه .../

مدتی از فعالیت ام اونجا نگذشته بود که به سمت اینستارام اومدم و جذب این سایت شدم

ولی نمیدونستم که باید گوشی داشته باشم اونم یه گوشی که اندرویدی هس

و گوشی منم یه نوکیا ساده بود ..

وارد سایت اینستاگرام شدم 

اولین چیزی که نظرمو جلب کرد تک صفحه ای بودن این بود و بعد دیدن لاگین log in

ذوق خاصی داشتم و حس شکستن دیواری بتنی رو داشتم

انگاری منم عین بزرگترا گوشی اندرویدی دارم ولی همون سالا که نزدیک به 5 سال قبل میشه اکثر مردم گوشی معمولی که (جاوا) بود استفاده میکردن و بازار ام بازار نوکیا بود ...

درکل حس خوبی بود 

ولی این حس خوب مدتی کوتاه فروکش کرد

دقیقا زمانی که فهمیدم نمیتونم پست بزارم و خیلی کارای دیگه نمیتونم بکنم ...

انگاری در جا پا خورده بودم با جوراب ((:

از این صحبتا ک بگذریم .. 

میرسیم ب زمانی که وبم رشد خوبی کرده بود 

دیگه از کپی کاری دست برداشته بودم

وب نویسی اصولی و استاندارد یادگرفته بودم

و دست توی ویرایس قالب ها میزدم 

کمو بیش از یه سری زبون برنامه نویسی تحت وب سر در میاوردم

این کمک خیلی بزرگی بم کرد .. زمانی ک وارد همین عرصه و رشته شدم ...

بهترین حسی که از وب نویسی داشتم ویرایش و اضافه و کم کردن کدهایی تحت وب بود ..

هنوزم این حس فوق العاده خوبی بم میده

از اینام ک بگذریم ب جایی رسیدم که فوق حرفه ای شدم

توی مدیریت محتوا

یه وب معمولی که تبدیل شده بود به وبی ساده اما پر طرفدار 

بازدید ام روزانه از 30 هزار تا عبور کرد

کامنت فله ای واسم میومد روزی تقریبا 100-150 تا زیر هر پست ام کلی نظر و هر نظر متناظر ... 

یه جامعه خوبی رو تشکیل داده بودم

وبم پیشرفت خوبی داشت

بعدترش دست بر کسب درامد از این وب زدم .. 

و سود خوبی ام اون زمون کردم ..

توی شبکه اجتماعی هایی ک عضو بودم فعال بودم و اونجا ها ام پست های توی وبم رو میزاشتم همراه با لینک که ادامشو بیان تو وبم بخونن ..

ی سری ترفند ی سری برنامه ریزی هایی ک خوب ج داد 

ولی ... 

بعدش ترش 

بعد تـــرش

نتیجه تموم زحمات و این همه سال خون دل خوردن 

سر رتبه وب و نمیدونم رنکینگ و لینک و بک لینک ها 

رف 

رف به خانه ابدی پیوست ...

ناراحت بودم 

خیلی ..

ولی مهم تر این بود ک ، میتونستم از اول شروع کنم

چون بلد بودم چیزی رو که باید بلد میبودم

مهم شکست خوردن نیست 

مهم دوباره برخواستن و شروع کردنه 

اونم با همت و تلاش دو برابر از شکست قبلی !

زنده باد جاوید 

زیر سایه عشق جاوید باد 

1396-04-23

1:02  دقیقه بامداد

----

انیشتین می گوید:

انسانها اگر ارزش زمان را میدانستند

هیچ گاه کفش بندی نمیخریدند .

"عمر" کوتاه، ولی بسیار ارزشمند است

قدرش را بدانیم .

منم میگم 

اگه واقعا فکر کنی که تو 

اره خوده تو 

از بین میلیون ها و میلیارد ها " اسپرم "

به عنوان برترین بین اونها انتخاب شدی 

و 

قدم گزاشتی روی این کره خاکی 

اون وقت شاید یه مقداری درک کنی که 

اومدی که "برترین باشی " نه ضعیف ترین و بی هدف ترین !

همین الان کاغذ قلم بردار هدف هاتو بنویس 

پایینش نحوه رسیدن به اون هدف هاتو بنویس ... 

دوست داشتین میتونین از قسمت کامنت ها با ما به اشتراک بزارین و از خودتون بگین 

اگه همین الان یه تصمیم جدی بگری 

تفاوتت رو خیلی زود مردم حس خواهند کرد 

و برتری تو ثابت خواهد شد 

کمی به خودت فکر کن !

ادبیات...
ما را در سایت ادبیات دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arazemah4 بازدید : 264 تاريخ : يکشنبه 25 تير 1396 ساعت: 7:10